بازار کلاهفروشهای خیابان میرزاکوچک خان در محله سجادیه حالا سوت و کورتر از همیشه است. 2روز بعد از پایان قرنطینه در اوج پنجم و شروع به کار اصناف و مشاغل مختلف پا به این بازار میگذارم. فروشنده اولین مغازه که به هوای مشتری دم در ایستاده میگوید: «خانم کلاه نمیخوای؟ همه کارها تخفیف خورده!» وارد مغازهاش میشوم.
بازارشان بدجور کساد شده و این موقع سال خبری از مشتری نیست. فروشندگان دیگر هم دل خوشی از این اوضاع کسادی ندارند. با همه اینها نمیخواهند شغلشان را رها کنند. از تاریخچه این بازار کوچک میگویند. اینکه بیش از 13سال میشود که اینجا به بورس کلاهفروشان مشهد تبدیل شده و حالا پس از گذشت این سالها اسم و رسمی به هم زدهاند، شناخته شدهاند و حتی از شهرهای دیگر هم مشتری دارند.
«محمد میروکیلی» که از دیگر فروشندگان این بازار، پرسن و سالتر به نظر میرسد 30سال از سکونتش در خیابان میرزاکوچک خان میگذرد. 13سال هم میشود که اینجا مغازه کلاهفروشی دارد. حالا حامد و هادی 2پسر جوانش این مغازه را میگردانند. با این حال او به این بازار کوچک تعلق خاطر دارد و همیشه به اینجا سر میزند.
او همان ابتدا از سالهای دور و گذشته این خیابان برایم میگوید: اولین فروشنده این بازار باقر جعفری است که حالا آن طرف میدان میرزاکوچک خان مغازه دارد. به خاطر دارم که چند ماهی از راهاندازی کسب و کارش بیشتر نمیگذشت اما همیشه مغازهاش پر مشتری بود. آن موقعها کلاه، پوشاک خاص و جدیدی به حساب میآمد و همین موضوع باعث شده بود که کارش رونق بگیرد. من و چند کاسب دیگر که کار او را دیدیم تصمیم گرفتیم اینجا مغاره کلاهفروشی بزنیم. کم کم بقیه هم اضافه شدند و این راسته به بازار کلاهفروشها معروف شد. حالا ١٥،١٦مغازه کلاهفروشی در همین محدوده وجود دارد.
حامد پسر جوان محمد میروکیلی است که ٦سالی میشود مدیریت مغازه پدرش را در دست گرفته است. میگوید روال تمام کلاهفروشیهای اینجا همین است و بیشتر افراد این صنف به صورت موروثی وارد این شغل میشوند و راه پدرشان را ادامه میدهند.
او دل پردردی از این شغل دارد و از مشکلات آن میگوید. حامد مهمترین مشکل را فصلیبودن این شغل میداند: کار ما وابسته به فصلها و آب و هواست. اول تابستان یکی 2ماه کلاه تابستانی میفروشیم. بیشترین فروشمان هم موبوط به یکی دو ماه ابتدایی زمستان است. سال پیش که برف و باران نیامد فروشی نداشتیم. ما کنار کلاه و شال چتر و دستکش هم میفروشیم که فروش آنها هم به سرمای هوا و برف و باران بستگی دارد.
کار ما وابسته به فصلها و آب و هواست. اول تابستان یکی 2ماه کلاه تابستانی میفروشیم. بیشترین فروشمان هم موبوط به یکی دو ماه ابتدایی زمستان است
وارد مغازه بعدی میشوم و مدل به مدل و رنگ به رنگ کلاه میبینم. کلاه نوزاد، کلاه پشمی، کابویی و... علی حقیقی، کاسب قدیمی این محله، صاحب این کلاهفروشی است که درباره انواع و اقسام این کلاهها برایم توضیح میدهد. محبوبترین و پرفروشترین کلاهها از نظر او کلاه و شالگردنهای زنانه هستند که در پاییز و زمستان به فروش میرسند. اینها گرانترین جنسها هم هستند. کلاههای نوزادی هم ارزانترین اجناس هستند که فروش خوبی دارند.
جنس را بشناسد و مشتریمدار باشد! این 2نکته را رعایت کند میتواند بهترین کلاهفروش این بازار باشد
با تمام مشکلاتی که در این صنف وجود دارد او میگوید که راضی است به رضای خدا و فروشش هم بد نیست. در پایان از او میپرسم که اگر کسی بخواهد در این صنف موفق باشد باید چه نکاتی را رعایت کند. میگوید: جنس را بشناسد و مشتریمدار باشد! این 2نکته را رعایت کند میتواند بهترین کلاهفروش این بازار باشد.
مشکلی که بیشتر فروشندگان این بازار بیان میکنند ضعیف بودن جنس کلاه تولید ملی و تنوع کم آن است. یکی از فروشندهها که چند سالی است در این خیابان مغازه دارد در این باره توضیح میدهد: قبلترها که واردات آزاد بود تنوع کالای ما بیشتر بود. بازار رقابت تولیدیها هم داغ بود و میتوانستی جنس داخلی را با قیمت مناسب بخری. حالا چند سالی میشود که برای حمایت از تولید ملی واردات را محدود کردهاند. اما در واقع با مدیریت اشتباه به کار ما فروشندگان ضربه زدهاند. حالا مجبوریم اجناس تولید ملی را با قیمت چند برابر و جنس ضعیفتر بخریم. واقعیت این است که تولید داخلی تنوع کمتری هم دارد و مدلها محدودتر هستند. این تنوع کم حتی در رنگبندی کارها هم به چشم میخورد.
این بازار حالا آن قدر شناخته شده است که از شهرستانها و شهرهای دیگر مثل تهران و اصفهان هم برای خرید جنس بهطور عمده و تکی به اینجا میآیند
یکی از فروشندهها از شکل و شمایل این بازار هم شکایت دارد. میگوید که حالا اینجا بورس کلاهفروشی مشهد محسوب میشود. تنها بازار شهر که فقط شال و کلاه در آن به فروش میرسد. این بازار حالا آن قدر شناخته شده است که از شهرستانها و شهرهای دیگر مثل تهران و اصفهان هم برای خرید جنس بهطور عمده و تکی به اینجا میآیند. با همه اینها شکل و شمایل راسته این بازار در این سالها تغییری نکرده است.
او توضیح میدهد: خیابانهایی که بازارهای مختلف دارند شکل و شمایل متفاوتی هم دارند. حداقل 4تا صندلی کنار خیابان گذاشتهاند تا مشتریها بنشینند. کاش شهرداری کنار این خیابان هم چند تا صندلی میگذاشت و تابلو و نام و نشانی برای این راسته خاص و متفاوت شهر درنظر میگرفت.